فرهنگ عمومیبه معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیر رسمیاز آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است. |
شورای فرهنگ عمومی۱۴ آبانماه را در تقویم سال ۱۳۸۷ به نام "روز فرهنگ عمومی" نامگذاری کرد. روابط عمومیدبیرخانه شورای فرهنگ عمومیاعلام کرد در چهارصد و شصت و ششمین جلسه این شورا روز ۱۴ آبان که مصادف با تصویب آئیننامه شورای فرهنگ عمومیاست، به نام روز فرهنگ عمومیمصوب گردید.
فرهنگ عمومیچیست؟
فرهنگ تعیین کننده چگونگی تفکر و احساس اعضای جامعه است. فرهنگ راهنمای اعمال انسانها و معرف جهان بینیهای آنها در زندگی است. فرهنگ عمومیبه معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیر رسمیاز آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است.
ویژگیها و شاخصهای فرهنگ عمومی:
۱. فرهنگ عمومیدارای دو جهت «عینی» و «اعتباری» است که میبایست هر دو را مدنظر داشت. هیچ کس بهتر از مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای، این دو بعد فرهنگ عمومیرا تبیین نکردهاند. از نظر ایشان فرهنگ عمومیدو بخش دارد: یک بخش آن ظاهری و بارز مثل: شکل لباس و شکل معماری است که تأثیر خاصی بر روی ذهنیات و خلقیات و منش و تربیت افراد دارد و بخش دیگرش مربوط به امور نامحسوس مثل اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم، وقتشناسی، وجدان کاری، مهمان دوستی و احترام به بزرگترهاست.
۲. فرهنگ عمومیحوزهای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمینیست، بلکه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی آحاد جامعه و تشکلها و سازمانهای غیردولتی (غیررسمی) است. برخلاف حوزه فرهنگ رسمیکه در نهایت، اجبار فیزیکی از آن حمایت میکند، حوزه فرهنگ عمومیعمدتاً بر پذیرش و اقناع استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات، به معنای حقوقی کلمه، را در پی ندارد. به عبارت دیگر مفهوم فرهنگ عمومیدر تقابل مردم ـ دولت مفهوم پیدا میکند.
۳. فرهنگ عمومیمؤلفههایی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر میباشد و عامه مردم در کیفیت آن نقش دارند و از شیوه رفتارهای عمومیمردم یا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته میشود و یا تأثیر مشهود میپذیرد و عموم جنبهها و عرصهها و زندگی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد و عموم مردم نسبت به آنها حساسیت و شناخت دارند.
۴. فرهنگ عمومی، سازندگان و عاملان خاص خودش را دارد که بر بخشی از آنها دولت نظارت میکند. نزدیک شدن به فرهنگ عمومیو اصلاح آن از طریق بخشنامه میسر نیست.
۵. فرهنگ عمومیمانند کل نظام فرهنگی و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر میشود: درونی، روانی، نمادی، نهادی و آثار. از این رو میتوان رگههای فرهنگ عمومیرا در همه این جلوهها یافت. فرهنگ عمومی، در کنار فرهنگ رسمی، در همه حوزههای زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظایر اینها حضور دارد. از این رو نمیتوان آن را به حوزه مشخصی محدود ساخت.
مفهوم اصلاح فرهنگ عمومی:
دو مفهوم کلی از کلمه اصلاح به ذهن متبادر میشود:
یکی تجدید شکل فرهنگ عمومیمدنظر است یعنی سامان جدید و نو به مواد فرهنگ دادن به گونهای که فرهنگ عمومیشکل تازهای پیدا کند و دیگری منظور از اصلاح، رفع کژیها و انحرافات آن میباشد که اینجا دو حالت پیش میآید:
الف: بازگشت به اصل و منشأ فرهنگ عمومیو پیرایش آن از عناصری که به مرور زمان وارد آن شده است.
ب: ارجاع فرهنگ عمومیبه غایت و هدف مورد نظر و سعی در رفع موانع دست یابی به هدف.
ضرورت اصلاح فرهنگ عمومی:
دست کم به سه دلیل اصلاح فرهنگ عمومیضروری است:
نخست آنکه: نسلهای تازه هر ملت باید راه و رسم زندگی را فرا گیرند و این امر از طریق «انتقال» فرهنگ رخ میدهد. انتقال فرهنگ جریانی است که طی آن نسل جدید با شیوه زندگی نسل قدیم آشنا میشود و چگونگی زندگی کردن به شیوه آنان را میآموزد.
دوم آنکه: انتظار پذیرش بی چون و چرای تجربه گذشتگان توسط نسلهای جدید، خارج از طبیعت آدمیاست و چون و چرا کردن، پدیدهای را با خود دارد که نقد و بررسی یا «ارزیابی» نامیده میشود. پس میتوان گفت: که فرهنگ عمومیهر ملتی همواره در معرض ارزیابی نسلهای تازه است و در این جریان نقد و بررسی، کاستیها و راستیها رخ مینمایانند.
سوم آنکه: مسائل و نیازهای زندگی، اموری متغیر هستند و پاسخگویی به آنها ضرورت دارد. تلاش برای پاسخ گویی به نیازهای تازه و در عین حال رفع کاستیهای برملا شده در جریان ارزیابی فرهنگ، به ایجاد شیوههای زندگی یا فرهنگ عمومیمنجر میشود. و جریان ایجاد یا توسعه فرهنگ زمانی میتواند یک جریان اصلاح گرا یا کمال بخش باشد که شناخت درست و ارزیابی دقیق، بنیادهای آن را تشکیل داده باشند.
اصول اصلاح فرهنگ عمومی:
در اصلاح فرهنگ عمومیمیبایست نکات زیر را در نظر داشت و به کار بست:
۱. تغییر در باورها و دیدگاههای مردم و مسئولان نسبت به اصلاح فرهنگی به این صورت که اصلاح فرهنگ عمومیامری پیچیده، تدریجی، کم جلوه و پنهانی و همگانی است.
۲. دخالت دادن مردم برای تغییر.
۳. توجه و اهمیت به قدرت فرهنگ در جریان تحول و تکامل جامعه.
۴. ادراک و احساس ایجاد تغییر در فرهنگ عمومیجامعه به شکل سیستماتیک و منظم.
۵. در نظر گرفتن باورهای اصیل مذهبی و ملی مردم جامعه به عنوان پایههای بنیادین برای تغییر.